کارآفرینی نوجوانان: آیا دانشآموزان دوره متوسطه میتوانند بنیانگذار باشند؟
- استارتاپ راه اندازی استارتاپ
- بروزرسانی شده در
شاید باورتان نشود، اما دانشآموزان دوره متوسطه از بهترین بنیانگذارانی هستند که تا به حال دیدهام.
اجازه دهید کمی از پیشزمینه ماجرا بگویم. فرزندان من به یک مدرسه کوچک میروند که در کل دوره متوسطه اول (پایههای هفتم و هشتم) حدود ۲۰۰ دانشآموز دارد. این مدرسه بسیار نوآور است و یکی از کارهای جالبی که انجام میدهد این است که به هر معلم اجازه میدهد یک موضوع مورد علاقه خود را، هرچقدر هم که عجیب باشد، انتخاب کرده و آن را به کل دانشآموزان ارائه دهد.
من هم طبق معمول، کاملاً despreparado به این رویداد دعوت شدم و دیدم که معلمان دیگر کلاسهای خود را معرفی میکنند. موضوعات از «چگونه یک شعبدهباز حرفهای شویم؟» تا «چگونه شخصیت بازی کامپیوتری خود را بسازیم؟» متغیر بود. البته چند کلاس کاملاً علمی هم وجود داشت، اما من قطعاً شیفته کلاس طراحی شخصیت بازی شدم! کاش وقتی من بچه بودم هم از این کلاسها بود!
ارائه من به دانشآموزان: پرورش ذهنیت کارآفرینانه
وقتی نوبت به من رسید، بلند شدم و از دانشآموزان پرسیدم آیا کسی میداند «کارآفرین» کیست. تکتک بچهها دستشان را بالا بردند. گفتند میدانند، چون همگی برنامه تلویزیونی «میدون» را دیدهاند. شگفتانگیز بود. من اصلاً خبر نداشتم که بچههای نوجوان به چنین برنامههایی اهمیت میدهند.
ارائه من ساده بود: «هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، از لباسی که پوشیدهاید تا موبایلی که در جیبتان است و تمام اپلیکیشنهایی که استفاده میکنید، حاصل تلاش یک کارآفرین بوده است؛ و من میتوانم به شما یاد بدهم که چطور یکی از آنها شوید.» ادامه دادم: «اگر فقط میتوانید یک کلاس را انتخاب کنید که زندگیتان را برای همیشه تغییر دهد… کلاس طراحی شخصیت بازی را انتخاب کنید! اما اگر میتوانید دو کلاس بردارید، لطفاً کلاس من را هم انتخاب کنید.»
در کمال تعجب، ۱۴۷ نفر از حدود ۲۰۰ دانشآموز برای کلاس کارآفرینی ثبتنام کردند که در نهایت ۱۷ نفر پذیرفته شدند. این ۱۴۶ نفر بیشتر از چیزی بود که انتظار داشتم. ۳۰ سال پیش که من برای راهاندازی یک شرکت از دانشگاه انصراف دادم، هیچکس از اطرافیانم، از جمله خودم، نمیدانست کارآفرینی چیست. حالا ۱۴۷ نوجوان برای شرکت در کلاسی با این موضوع سر و دست میشکنند.
مشکلات، سرچشمه ایدهها
در روز اول کلاس گفتم: «خبر خوب این است که همه شما ایده استارتاپی دارید، چون همه شما مشکلاتی دارید. و استارتاپها دقیقاً از همینجا، یعنی از حل مشکلات، متولد میشوند.»
ببینید، بچهها وقتی به دنیا و مشکلاتش نگاه میکنند، فقط روی این تمرکز دارند که چرا باید مشکل حل شود، نه روی جزئیات فنی و چگونگی اجرای آن. این بزرگترین مانعی است که ما بزرگسالان هنگام تلاش برای نوآوری با آن روبرو هستیم. ما آنقدر درگیر «چه کاری قابل انجام است» میشویم که فراموش میکنیم «چه کاری باید انجام شود».
یکی از دانشآموزانم گفت: «من این کتونیهای فوقالعاده را دارم که خیلی دوستشان دارم. اما تا ۶ ماه دیگر، پایم بزرگ میشود و دیگر اندازهام نیست و باید آن را دور بیندازم. چرا کتونیها نمیتوانند همراه با من رشد کنند؟»
او به این فکر نمیکند که چه موادی ممکن است برای این کار لازم باشد یا ارزش چرخه عمر مشتری در صنعت کفش چقدر است. او فقط میخواهد کفش لعنتیاش همچنان اندازهاش باشد. و اینگونه است که ما فرصتها را خلق میکنیم.
ایدههای بیپایان و بدون محدودیت
از آنجا به بعد، دانشآموزان با ایدهها و سؤالاتشان کلاس را منفجر کردند. چیزی که برای من شگفتانگیز بود این بود که به کمترین تشویقی نیاز داشتند. من ۱۰ هفته بعدی را با تمام توانم تلاش کردم تا این انرژی را مهار کنم و همزمان، قدردانی بسیار بیشتری نسبت به معلمان پیدا کردم.
ایدهها همچنان سرازیر میشدند…
- «چرا پهپادها غذا را داخل خانهمان تحویل نمیدهند؟»
- «چرا پنجرهها خودشان را تمیز نمیکنند؟»
- «چرا گوشیها خودشان را شارژ نمیکنند؟»
هیچ ایدهای دور از دسترس نبود و بعد از مدتی، متوجه میشوید که اگرچه ممکن است برخی ایدهها بلندپروازانه به نظر برسند، اما هر ایدهای تا زمانی که کسی آن را به واقعیت تبدیل نکرده، همینطور است. به اطراف خود نگاه کنید؛ ما در میان محصولات و خدماتی غرق شدهایم که روزی علمی-تخیلی بودند، تا اینکه دیگر نبودند.
مالکیت کامل بر ایده
سپس دانشآموزان را به تیمهایی تقسیم کردیم، به آنها اجازه دادیم بحث کنند که کدام ایده را میخواهند به صورت گروهی دنبال کنند و یک پاورپوینت ارائه ایده (Pitch Deck) کامل بسازند تا در هفته آخر ارائه دهند. من تمام روزهایم را صرف آموزش ساخت این ارائهها به بزرگسالان میکنم. اما توضیح آن برای نوجوانان ۱۰ تا ۱۴ ساله حدود ده دقیقه طول کشید.
چیزی که مرا شگفتزده کرد این بود که چقدر ارائههایشان را جدی گرفته بودند. آنها نه تنها مالکیت کامل ایده را بر عهده گرفتند، بلکه میخواستند مطمئن شوند که دیگران هم عاشق ایدهشان میشوند. این همان عشق واقعی یک بنیانگذار است.
در روز آخر کلاس، چند نفر از دوستان کارآفرینم را دعوت کردم و از کلاس خواستم یک ارائه کامل به سبک برنامه میدون اجرا کنند. باورنکردنی بود. دانشآموزان لوگوهای سفارشی طراحی کرده بودند، داستانهایی برای تعریف کردن ساخته بودند و دلایل واقعی برای اینکه چرا محصولاتشان باید در بازار وجود داشته باشد، ارائه دادند.
من از همه اینها شگفتزده شده بودم.
در پایان، دانشآموزی که بیش از همه درخشید که بود؟ یک دانشآموز کلاس ششمی که اصرار داشت باید «تیم تکنفره» خودش را داشته باشد تا به دنیا درباره پنجرههایی بگوید که خودشان را تمیز میکنند. آن پسر واقعاً ترکاند. او رأی داوران را به دست آورد و تشویق پرشوری از سوی همکلاسیهای بنیانگذارش دریافت کرد.
مهارتهای کارآفرینی در کودکان
کودکان با میل ذاتی به خلق کردن و حل مشکلات به دنیا میآیند. به همین دلیل است که برخی از بچهها عاشق لگو، ماینکرفت و بازیهای دیگری هستند که به آنها اجازه میدهد چیزهایی را از ابتدا بسازند.
آنها عاشق استفاده از تخیل و خلاقیت خود برای ساختن چیزی جدید هستند. اما حتی اگر ذاتاً هنرمند یا سازنده نباشند، مهارتهای دیگری وجود دارد که نوجوانان را به طور طبیعی کارآفرین میکند:
- تفکر نقادانه: متفکر نقاد کسی است که اطلاعات را تحلیل میکند و قبل از اقدام، به تأثیر آن بر سایر اطلاعات یا رویدادها فکر میکند. کارآفرینان به این مهارت نیاز دارند زیرا باید رقبا، روندهای بازار و ایدههای تجاری خود را قبل از هر تصمیمی تحلیل کنند.
- پشتکار: کارآفرینان موفق برای موفقیت ایدههایشان باید پشتکار داشته باشند. اگر یک ایده در اولین تلاش جواب ندهد، تلاش مداوم تا یافتن راهحلهای عملی، نشانه مستقیم یک ذهنیت کارآفرینانه ذاتی است.
- خلاقیت: خلاقیت کلید کارآفرینی است، زیرا به شما امکان میدهد فرصتهایی را ببینید که دیگران ممکن است نبینند و از آنها بهرهبرداری کنید. کارآفرینان میتوانند ریسک کنند زیرا خلاق هستند و چشماندازی از آنچه میتواند باشد یا اگر ایدهای را عملی کنند چه اتفاقی میافتد، دارند. و کودکان بدون لحظهای درنگ، بینهایت خلاق هستند که این تقریباً یک ابرقدرت است!
- تابآوری: کارآفرینی آسان نیست. برای غلبه بر شکستها و ناکامیها در طول مسیر، به استقامت و تابآوری نیاز است. زمانهایی پیش میآید که همه چیز اشتباه پیش میرود، اما اگر تسلیم نشوید، در نهایت همه چیز درست خواهد شد! بچههایی که از سنین پایین شروع میکنند، زمان بسیار بیشتری برای بازگشت از ناملایمات دارند، بنابراین این به نفع آنهاست.

کارآفرینان موفق و نسل جوان ما
برای جمعبندی: پاسخ مثبت است، دانشآموزان دوره متوسطه میتوانند بنیانگذار باشند. اما اگر ما راه درست شروع یک کسبوکار را به آنها یاد ندهیم، موفق نخواهند شد.
بر اساس گزارش بنیاد کافمن (Kauffman Foundation)، بزرگترین و متنوعترین مطالعه کارآفرینی در آمریکا، نیمی از کسبوکارهای جدید توسط افراد زیر ۳۵ سال راهاندازی میشوند. این بدان معناست که جوانان بیش از هر گروه سنی دیگری احتمال دارد که یک کسبوکار راهاندازی کنند.
علاوه بر این، جوانان بالاترین نرخ شکست را در میان تمام گروههای سنی دارند، اما در عین حال بالاترین شانس موفقیت را نیز دارا هستند.
همه ما با آیندهای بسیار نامشخص روبرو هستیم. اما اگر این نسل بعدی ذهنهایی است که باید پرورش دهیم، پس آینده خوبی در انتظار ماست.
برای ارسال نظر لطفا ابتدا ثبتنام کنید یا وارد شوید.