شروعهای پرهیاهو، پیروزیهای گمراهکننده میسازند
- استارتاپ راه اندازی استارتاپ
- بروزرسانی شده در
هر استارتاپی در ابتدا پیروزمندانه شروع میکند؛ این ادامهی مسیر است که معمولاً به آن پایان میدهد.
چند بار دیگر باید این فیلم تکراری را ببینیم تا بفهمیم آخرش چه میشود؟ ببینید این داستان برایتان آشنا نیست: استارتاپی با هیاهوی فراوان شروع به کار میکند؛ بودجهی کلان، محصولی «متحولکننده» و انبوهی از ستایشهای اولیه… اما تنها چند سال بعد، تقریباً منقرض شده است.
چه «پلتفرم رسانهای بزرگ بعدی» باشد، مانند کلابهاوس (Clubhouse) که در ۱۸ ماه به ارزشگذاری ۴ میلیارد دلاری رسید و اکنون تقریباً مرده است، یا بِرد (Bird) که در کمتر از یک سال به ارزشگذاری ۲ میلیارد دلاری رسید و اکنون ۴۰ میلیون دلار ارزش دارد، ما مدام شاهد تکرار همین اتفاق هستیم.
آنچه ما نادیده میگیریم، توانایی کماهمیت شمردن آن هیاهوهای اولیه و در عوض، انتظار کشیدن برای نتایج واقعی است. ما باید بتوانیم پیروزیهای اولیه را فقط «جشن و هیاهو» ببینیم، نه «موفقیت».
«ما به تازگی یک راند جذب سرمایه داشتیم!»
یکی از توخالیترین پیروزیهایی که بیش از حد جشن گرفته میشود، راند جذب سرمایه استارتاپ است. البته، اشتباه نکنید. جذب سرمایه کاری واقعی میطلبد و برای موفقیت برخی استارتاپها حیاتی است. اما اغلب با این جذب سرمایه، این تصور به وجود میآید که استارتاپ «همین حالا» به نوعی موفق شده است.
ما این را به وضوح میبینیم چون، خب، به عنوان استارتاپ، ناگهان کلی پول قلمبه برای خرج کردن داریم! خیلی آسان است که فکر کنیم «وضعمان خوب است» وقتی با پولی که هنوز (از مشتریان) درنیاوردهایم، در حال استخدام هستیم، یا مانند ملوانان مست در حال خرج کردن برای جذب مشتریانی هستیم که هرگز سودآور نخواهند بود.
این بودجه به ناچار خرج خواهد شد. وقتی تمام شد، یا ما چیزی برای نشان دادن داریم (در حالت ایدهآل، یک کسبوکار باثبات) یا نداریم. متقاعد کردن چند سرمایهگذار که یک استارتاپ «ممکن است» موفق شود، یک چیز است، اما متقاعد کردن «مشتریان پولی»، دستاوردی کاملاً متفاوت است.
«محصول فوقالعاده جدید و متحولکننده ما!»
تقریباً هر استارتاپی با یک ایدهی نوآورانه یا حداقل، برداشتی نو از یک کسبوکار موجود، شروع به کار میکند. جایی که ما گمراه میشویم، زمانی است که «نوآورانه» (Novel) را با «بهتر» (Better) اشتباه میگیریم. استارتاپها به سرعت عناوینی مانند «قاتل فیسبوک» یا «گوگل بعدی» را به خود میبندند، اما میدانید چیست؟ دههها بعد، حال آن شرکتها کاملاً خوب است.
نوآور بودن به این معنا نیست که ما بهتریم؛ فقط به این معناست که جدید هستیم. یادتان هست که قرار بود کریپتو (رمزارز) همه چیز را متحول کند؟ قرار بود همهی ما تمام تراکنشهایمان را روی بلاکچین انجام دهیم، درست است؟ چون جدید است، پس حتماً بهتر است، نه؟
در اکوسیستم استارتاپی ایران نیز، تب «سوپر اپ» شدن (Super App) را به یاد بیاورید. بسیاری از پلتفرمها گمان کردند که با افزودن خدمات متنوع و تبدیل شدن به یک اپلیکیشن همهکاره، «بهتر» شدهاند. اما در عمل، بسیاری از آنها دریافتند که «جدید بودن» یا «جامع بودن» لزوماً به معنای «سودآور بودن» یا ارائهی تجربهی کاربری برتر در هستهی اصلی خدماتشان نیست.
هر کسی میتواند یک محصول جدید و متحولکننده را عرضه کند. این یک پیروزی نیست، اگرچه قابل تحسین است. پیروزی از عرضهی محصول به دست نمیآید؛ بلکه از عرضهی محصولی به دست میآید که مشتریان برای آن بیشتر از هزینهی تولیدش پول بپردازند. مهم نیست این معادله چقدر بدیهی به نظر میرسد، هنگام عرضهی محصولات جدید، این ریاضیات به طور مداوم فراموش میشود.
«همه عاشق محصول جدید ما هستند!»
با ترکیب کشندهی بودجهی جدید و محصول نوآورانه، انبوهی از ستایشهای توخالی از همهی شبکههای اجتماعی سرازیر میشود. در سال ۲۰۰۱، زمانی که سِگوی (Segway) عرضه شد (اشکالی ندارد اگر حتی ندانید چیست، این خود گواهی بر این مدعاست)، از استیو جابز نقل قول شد که: «شهرها بر اساس این دستگاه طراحی خواهند شد.»
اگر منظور جابز این بود که دوازده شهر، «تورهای سگوی» را به نِردترین (Nerd-ترین) خانوادههای بازدیدکننده ارائه خواهند داد، پس بله. ستایش کردن چیزی که «میتواند باشد» آسان است، چون رایگان است و تا حدی هم سرگرمکننده است.
آن ستایشهای اولیهی مشتریان و کارشناسان فوقالعاده است، اما ما این واقعیت را نادیده میگیریم که گذرا است. تمام آن ستایشهای اولیه برای چیزی که «میتوانستیم باشیم»، زمانی که وقت اثبات فرا میرسد که آیا میتوانیم در حد آن هیاهو ظاهر شویم یا نه، به پشیزی نمیارزد. (برای رعایت انصاف، بچههای من یک ناینبات سگوی دارند که در تمام طول عمر دستگاه، مجموعاً ۴۵ دقیقه از آن استفاده کردهاند، پس شاید در نهایت حق با جابز بوده است.)
پیروزیهای واقعی را جشن بگیرید
در حالی که غرق شدن در هیجان راهاندازی استارتاپهای جدید و مطبوعات و رسانههای اطراف آنها سرگرمکننده است، باید به یاد داشته باشیم که آن شروعهای بزرگ، پیروزیهای کاذب هستند.
پیروزیهای واقعی سالها بعد به دست میآیند؛ زمانی که ما شرکتهایی واقعی با مشتریان واقعی و سودآور میسازیم. فقط مشکل اینجاست که ما هرگز بیانیههای مطبوعاتی آنها را نمیبینیم…
برای ارسال نظر لطفا ابتدا ثبتنام کنید یا وارد شوید.